تيانا عمر مامان و باباتيانا عمر مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

تیانا عمر مامان و بابا

برعکس شدی دخترم

ناز دونه ي خودم ديشب 2 بار به كمك مامانيش برعكس شد (كـُپ شدي)  امروز ساعت 12:20 دقيقه تو اشپزخونه داشتم ناهار درست ميكردم كه ديدم داري تلاش ميكني كه برگردي و موفق هم شدي اااااااااااافرررررررررريييييييييييييييييييين دختر نازم قربونت برم كه توانمندي عزيزم تا الان كه دارم مينويسم 4 مرتبه تكرار كردي و الان هم داري ذوق ميكني(با صداي بلند ) نفسم عاشقتم و اين وجود نازنينته كه به من انگيزه ي بيشتري رو ميده تابا عشق بيشتري واست مادري كنم . بعد از ظهر هم خيلي با هم بازي كرديم از روي لباس بوست ميكردم تو هم بلند بلند ميخنديدي چاره اي نداشتم بخورمت. راستی مامانی گوشت کاملا خوب شده و هیچ درد و عفونتی نداره.خدارو شکر.  ...
25 بهمن 1391

'نگين گوش تيانا

گل هميشه بهاري مامان و بابا نگين زدن به گوشهات مباركههههههههههههههههههههههه الهي قربونت برم امروز انقده دختر اروم . خوبي بودي كه بابا به زور به حرفت اورد ساعت 6 عصر بود كه تصميم گرفتيم ببريمت و گوشت رو سوراخ كنيم به مادر جون زنگ زدم و هماهنگ كردم تا باهامون بياد اخه من اصلا دلش رو نداشتم اما همه ميگفتن كه با دستگاه نه درد داغره و نه خونريزي. ساعت 7 بود كه رسيديم مطب خانوم طلژاهره سجاديان (مسؤل چكاپ كردنت تو پايگاه بهداشتي) تا ديدت كلي تحويل گرفت و اماده شد تا كارشو شروع كنه. تو هم تو ماشين مي مي خوردي و خوابيدي اما وقتي پنبه رو كه با الكل و بي حسي بود به گوشت زد بيدار شدي . تا شروع كرد كه نگين بزن...
23 بهمن 1391

چكاپ 3 ماهگي

  دردونه ي ماماني سلام چقدر تو بزرگ و ماه شدي جوجه ي من . عاشق حرف زدني ديشب از ساعت 11 تا 1 باهام حرف ميزدي و ذوق ميكردي .گل نازم ديروز بايد ميبردمت تا چك بشي اما جمعه بود و تعطيل. امروز هم هر چه با مطب دكتر منيري تماس گرفتم تا بعد از ظهر ببرمت جواب ندادن. صبحي با هم منو تو تنهايي رفتيم شبكه بهداشت . قد و وزنت اينجوري بود : قد :59 سانتي متر ، وزن: 5 كيلو و 900 گرم. دور سر:38 سانتي متر گفتم دستاتو زياد ميخوري ،موهات زياد ميريزه ،ترش ميكني استفراغ ميكني ،نگرانم . اما در جواب گفتن كه همه چيز طبيعيه و جاي نگراني نيست. منم خيالم راحت شد خدايا شكر. اينم برگ سوم از البوم خاطراتت كه به ماه سوم مربوط...
21 بهمن 1391

اغاز 4 ماهگي با اولين تفريح

خدا رو هزاران مرتبه شكر كه 90 روزه مهمونمون هستي و سالم وتندرستي دنياي من سلام مباركهههههههههههههههههههههههههههه قربونت برم كه لحظه به لحظه بيشتر برات تب ميكنم و عزيزتر ميشي برام ديروز بردمت بهداشت واسه چكاپ اما چون دير رفتم تعطيل شده بود بعدش رفتيم خونه مادر جون كه خاله سوسني اونجا بود و ازش خواستم ببردت حمام و زحمت كشيد و بردت . برعكس هميشه تو حمام خيلي گريه كردي ،شايد چون متد خاله با مادر فرق ميكرد!!!!!!!!!!!!!!! عسلم وقتي اومدي بيرون خوردني تر شده بودي. امروز هم كه شما به ماه 4 زندگيت پا گذاشتي بابايي گفتن كه به اين مناسبت بريم بيرون ،رفتيم تخت جمشيد . شما انقدر ذوق ميكردي ،تو ماشين ...
20 بهمن 1391

اينم عكسها

يه چند تا عكس با هم ببينيم عزيز دلم گذاشتمت تو كالسكه تا بيشتر حواسم بهت باشه اما انقده كش و قوس رفتي كه پاهات از كالسكه زد بيرون عادت داري وقتي ميري تو گهواره كه بخوابي سريع دستاتو ميكني تو دهنت مثلا خوابت ميومد و ميخواستي بخوابي اما از من بيدار تري اينا رو واست خريده بوديم اين اويز رو هم خريديم كه خيلي دوسش داري همه ي زندگي مامان و بابا: هميشه بمان ...
19 بهمن 1391

دختر باهوش من

   دختر زيباي من سلام اينروزا تو خونه خيلي حوصله ات سر ميره و فقط دوست داري بغل باشي  و بچرخي . ديروز ميخواستيم بريم خيابون تا واست خريد كنيم ،وقتي امادت كردم گذاشتمت تو گهواره تا اماده بشم داشتي واسه مي مي گريه ميكردي اخه خوابت ميومد،اهميت ندادم و گفتم تو ماشين بهت ميدم وقتي رفتيم تو ماشين متوجه شدي و هر كاري كردم مي مي نخوردي و گريه ميكردي تا بلندت كنم ،بيرون رو ببيني . الهي قربونت بشم كه انقده باهوشي. واسه خريد هم اصلا اذيتم نكردي ،فقط برگشتنه گريه كردي واسه مي مي كه خوردي و اروم خوابيدي . دورت بگردم كه بي تو و بابايي زندگي واسم هيچه و معنايي نداره. الهي كه جمع 3 نفرمون هميشه پا بر جا باشه و خ...
17 بهمن 1391

عكسهاي چراغ خونه

عزيز دل من كه روز بروز داري جذابترو دوست داشتني تر ميشي . قربونت برم چراغ خونه.           فداي نگاهت   قربونت برم كه ژيمناستيك رو انتخاب كردي     انقده خوردني شدي كه همه جا نقل مجلسي . الهي كه هميشه سالم باشي و لبات خندون . ...
17 بهمن 1391

گفتي د د

فرشته ي كوچولوي ماماني عاشقه ايني كه يكي باهات حرف بزنه. اگه كسي باشه و بهت محل نذاره با دراوردن صدا توجهشو به خودت جلب ميكني تا با هم گپ بزنيد ميگي اوقه ،اونقه و د د.................. امروز تو بغلم بودي كه 2 بار با اختلاف چند ثانيه گفتي د د خودمو كشتم بس كه ذوقت رو كردم قربون دخترم بشم. الانم كه دارم مينويسم ،چنان دست و پا ميزني كه نفس نفس ميزني.بغلت كردم اما پاهاتو مياري بالا روي تخته كيبورد. با دستات بازي ميكني و سرگرم ميشي ،وقتي ميذارمت تو گهواره تا بخوابي دستاتو ميخوري و ملچ مولوچ راه ميندازي. داشتم پوشكت ميكردم تا بخوابي به صورتت كرم زدم ؛چنان ذوقي كردي(با صدا) كه قند تو دلم اب شد . الهي من فداي ...
13 بهمن 1391

دختر خاله جونت زميني شد

سلام قربونت برم فرشته كوچولوم اينروزا كه خوبي و برامون خوب ميخندي و خوب ادا و اطوار ميريزي . الهي كه دورت بگردم . ديروز فرشته ي خاله جون سميه هم زميني شد .مباااااااااااااااركهههههههههههههههههههه. قربونش برم كه خيلي ماهه.شما دو تا دقيقا 77 روز با هم اختلاف داريد. الهي دورت بگردم كه خيلي گرسنه بودي و واسه شكم گريه ميكردي اما پستونك خوردي و اروم شدي.   اينم جگر گوشه ي خودمه .                       اين لباس رو يه دفعه تو كمدت ديدم وقتي پوشيدم برات ديدم كه داره كوچيك ميشه        ...
8 بهمن 1391