قربونت برم ماماني 2 ماهه شدنت مبارك . 2 ماهه كه به من و بابا يه عشق و اميد ديگه اي بخشيدي ،عمرم. با خاله نرگس رفتيم تا واكسنت رو بزنيم ،بابايي هم دلش طاقت نياورد و بهمون ملحق شد من كه اصلا دل نداشتم كنارت بمونم با بابايي بيرون مونديم و وقتي صداي جيغ و گريه ات بلند شد ،انگار كه گوشت تنمون رو ريش ريش كردن . تا حالا اينجور گريه نكرده بودي ؛الهي كور بشم . بهت هر 4 ساعت قطره استامينوفن دادم تا اينكه درجه تب عدد 39 رو نشون ميده . ناهار و شام خونه خاله مونديم و تو هم تا حدودي نا ارومي ميكردي . الان كه دارم مينويسم شير خوردي و قنداقت كردم و راحت خوابيدي تا ببينم نصف شب چه اتفاقي مي افته. به قول خاله شيرين بايد به...