تيانا عمر مامان و باباتيانا عمر مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

تیانا عمر مامان و بابا

دختر 33 هفته اي من

عشقم سلام دختر 33 هفته اي من امروز 10 مهر 91 نوبت دكتر داشتم  و قرار بود تاريخ سزارين رو دكتر بهم بده بعد از انتظار دكتر ويزيتم كرد و از وضعيت من و تو راضي بود بعداز حساب كتاب كردن دكتر نوبت سزارين رو 21 ابان 91 اعلام كرد و روز بيستم بايد بستري بشم تا بيست و يكم تو رو بذارن تو بغلم . با اين حساب 40 روز ديگه بايد انتظار بكشم گل قشنگم دوست دارم ماماني   ...
11 مهر 1391

جشن سيسموني تيانا

سلام دردونه زندگي تنها بهانه خوشبختي ،روز با اميد بودن تو اغاز و با لذت وجود تو به پايان ميرسد و خوشبختي ما با حس بودنت به اوج ميرسد . ديروز 7/7/91 روز جشن سيسموني تو بود تا اقا جون و مادر جون وسايلايي رو كه زحمت كشيده بودن و بهت تقديم كنن. چند روزي كه اوضاع مرتب بودن خونمون ريخته بهم اخه صاحب خونه داره كمد ديواري برامون نصب ميكنه و از اونجايي كه خونه بهم ريخته بود جشن رو خونه مادر برپا كرديم ،نسبتا شلوغ بود و خيلي مراسم خوبي داشتيم . اما از اونجا كه من نفس كشيدن هم برام سخت شده و نميتونم راحت باشم به كل فراموش كردم كه از وسايلهات عكس بگيرم و به خاطر اين قضيه اعصابم ريخته بهم . تا كمد نصب شه وسايلا رو مياريم وبابا قول دا...
8 مهر 1391

دخترم روزت مبارک

امروز 28 شهريور مصادف با ولادت حضرت معصومه و روز دختران عزيزه . منم به سهم خودم اين روز رو به تمام دختراي نازنين از جمله دختر خودم تيانا كه همه زندگيمه تبريك ميگم . انشالله سال اينده تو بغلمي و اين روز رو شيرينتر احساس ميكنم. دوست دارم تيانا جونم
28 شهريور 1391

تيانا جونم 8 ماهگيت مبارك

سلام دخملم عزيزم عمرم چقدر زود گذشت امروز وارد 8 ماهگي شدي مباركه ماماني واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااييييييييييييييييييييييي خدايا شكرت   روز بروز شيرينتر و عزيزتري برام اخه يه لحظه مامانو تنها نميذاري و با دلبري كردنات ابراز وجود ميكني و منم كه عاشق اين كاراتم     بعضي شبها حتي نيمه شب كه باهات حرف ميزنم با تكون خوردنات نشون ميدي كه داري بهم گوش ميكني   خدايا هزار مرتبه شكر ديروز 26 شهريور دومين سالگرد ازدواج من و بابايي بود و خيلي خوشحال بودم كه جمعمون 3 نفره شده. انشالله سال ديگه تو يه همچين روزي تو حدودا 10 ماه داري .    اينر...
28 شهريور 1391

احوالات من ودخملم

دخمل ناز نازيم سلام گل خوشبوي زند گيم روز بروز بيشتر عاشق و شيفته تو نازنينم ميشم چون با اطوارات بيشتر خودتو نشون ميدي خدا رو شاكرم به خاطر وجود تو نازنينم. دوشنبه 13 شهريور 91  نوبت دكتر داشتم اولين نفر نوبتم بود دكتر ازمايش 7 ماهگيمو چك كرد چون قند خون نشون داده بود ازمايشو برام تكرار كرد اما از وضعيت فشار و وزن و صداي قلب كوچولوي تو و ورجه وورجه هات  خيلي  راضي  بود. برگشتم خونه و فردا صبحش رفتم ازمايش قند 4 مرحله اي دادم تا 4 شنبه ببرم دكتر ببينه . شب با خاله سوسني رفتم خونشون و 4 شنبه بردم جواب ازمايش و نشون دادم و خدا رو شكر قندم طبيعي بود و بخاطر اون خربزه قند نشون داده بود . سري بعد كه ميشه 1 ماه ديگه...
17 شهريور 1391

بدون عنوان

اميد زندگي مامان و بابا سلام اينروزا كه خدا رو شكر حالت خوبه و همش ورجه وورجه ميكني و منو بيشتر شيفته خودت ميكني . ديروز نوبت دكتر داشتم اما وقتي رفتم منشي گفت دكتر نمياد .با اعصاب خورد برگشتم اخه خيلي اذيت شدم. وقتي رسيدم رفتم بهداشت اخه نوبت بهداشتيمم بود .1 ساعتي منتظر نشستم تا نوبتم شد . فشارم خوب بود ،وزنم به 72.5 رسيده و سنگين شدم .جواب ازمايشمو كه نشون دادم همه چيزم خوب بود اما قند نشون داده بود ؛زياد نگران نيستم چون شب قبل از ازمايش زياد خربزه خورده بودم و فكر ميكنم به خاطر اون بوده . ظهر خونه خاله نرگس بوديم رفتيم عيادت پارميدا كه لوزه اش و عمل كرده خدا رو شكر خوب بود . 2 شنبه اينده بايد برم دكتر تا خيالم راحت بشه .پس تا...
7 شهريور 1391

دخملم 7 ماهه شد

سلام مامانا سلام ني ني ها عيد فطر مبارك طاعاتتون قبول . من و دخملم از همتون التماس دعا داريم. انشالله مامانايي هم كه ني ني ندارن تا عيد فطر اينده يه ني ني  تو شكمشون يا تو بغلشون داشته باشن . سلام دختر عزيزم .قربون اون شكلت برم .7 ماهگيت مبارك قند عسلم .ديگه كم كم داريم به اخر راه ميرسيم  البته اگه اين مدت باقيمونده هم مثل اين ماههاي گذشته زود بگذره . اينروزا خدا رو هزار مرتبه شكر تو حالت خوبه و بشدت خودتو واسه من لوس ميكني با تكون تكونايي كه ميخوري . وقتي متوجه ميشي كه ذوقت رو دارم و خوشم مياد بيشتر تكون ميخوري . امروز زود از خواب بيدار شدم و بابايي رسوندم ازمايشگاه .واسه ازمايش قند 7 ماهگي و كم خ...
29 مرداد 1391

اولین مسافرت

الهی دورت بگردم مامان امسال خودت داوطلب بودی که بری مسافرت. اخه من یه هفته قبل از عید متوجه وجود عزیزت شدم .تصمیم داشتیم بریم اهواز خونه ی اقا جون بابایی تو هم که داوطلب بودی و اومدی .بچه خوبی بودی تو راه اذیتم نکردی اما به محض اینکه رسیدیم اذیتات شروع شد و حالت تهوع ازم دور نمیشد .خوب اگه اینا نباشه که نمیشه بهمون گفت مادر؟!!!!!!!!!! خلاصه تو امسال اولین مسافرتتو رفتی اهواز/دیلم/ گناوه و بندر ریگی. با وجود اینکه ٢_٣ ماهی میگذره اما دلم نیومد که ثبتش نکنم. گفتم که واست بمونه قند عسلم. الهی که تا همیشه تنت سالم و دلت خوش تا من و بابایی از شادیت لذت ببریم.عکس کنار ساحل ریگی رو میذارم تا بدونی کنارمون بودی .     ...
25 مرداد 1391

روز مادر

     مادر روزت مبارك                                                    خدا را سپاس كه تمامي كارهاش يه حساب كتابي داره و هر رويدادي كه در زندگي ما اتفاق مي افته بي حكمت نيست. منم جدا از اين لطف و رحمت نبودم و بدون هيچ مشكل و دردسري يه ميوه بهشتي نصيبم شد و الان 2 ماه 26 روزه كه مادر شدم .من يه مادرم و از خدا ميخوام منو انقدر كمك كنه كه بتونم يه فرزند سالم و صالح تربيت كنم...
25 مرداد 1391