سرگرمي هاي قند عسل
دختر نازم اينروزا درگير جمع كردن وسايل واسه اسباب كشي هستم كه تو يه لحظه ازم دور نميشي و مدام تو دست و پاي مني و داري خودت رو سرگرم ميكني. لباسهاتو شسته بودم و گذاشته بودم تا پهنشون كنم اما اينجوري سرگرم شدي: كلمه ي بابا رو هم ياد گرفتي و مرتب ميگي بابّا اِدّ ِ يعني بِدِه با ريشه ي قالي هم خوب سرگرمي و بازي ميكني واسه افطار ميخواستيم بريم خونه ي اقا جون گردنبند و دستبندتو چه جور ميكشيدي........... گردنبندتو نتونستي اما موفق شدي دستبند رو بيرون بياري مامان قربونت بره عزيزم كه گاهي اوقات حسابي كلافه اش ميكني و ب...
نویسنده :
مامان الهام
8:53