تيانا شاهكار ميكنه
سلام دخمل نازنينم بالاخره موفق شدم تا بيام و برات بنويسم
اخه ماشالله داري ماماني اينروزا انقده وابسته و شيطون شدي كه يه لحظه هم ازم جدا نيستي
الهي قربونت برم يه كارايي ميكني كه دلم ميخواد بخورمت.
تو اين مدت كلي اتفاق افتاده :
28 ارديبهشت يه دونه ببعي و اسب بادي واست خريديم كلي ذوق ميكردي .
اردكت رو هم همون شب اورديم مثل اينكه خيلي دوسش داري .اخه با هر بار ديدنش كلي ميخندي.
از 29 ارديبهشت سينه خيز رفتنت شروع شد . فدات بشم كه انقده توانمند و فعالي.
از 31 ام روي زانو هات ميري و 1-2 ميكني .دردت تو سرم عاششششششششششششششششقتم
از 2 ام خرداد شروع ميكني و الكي جيغ ميزني و بازي ميكني
و با زبونت به اصطلاح موتور ميشي و صدا در مياري.
واي كه ميميرم واسه اين شاهكارهات.
از غذا خوردنت بگم كه حدودا 1 ماه و نيمي بود كه فرني و حريره ي بادوم ميخوردي ،
بعدش از 2 خرداد به مدت 4 روز بهت سوپ ميكس شده ميدادم
اما چون بدون نمكك بود زياد استقبال نميكردي و
منم تصميم گرفتم كه كته بهت بدم ( از 6 خرداد) با نمك
كه ماشالله خيلي دوست داري و همه رو ميخوري.
نوش جونت عمر ماماني
سفره رو هم كه پهن ميكنيم ديگه اروم و قرار نداري و همه چيز رو به هم ميريزي.
يه چيز جالب اينكه از 5 ام موقع خواب با گوشواره هات بازي ميكني
و از 7 ام مچ دستهاتو مثل حالت رقصيدن تكون ميدي .فداي دستاي كوچمولوت بشم من.
ماماني ديگه شجاع شده و خودش ميبردت حمام؛به تنهايي .
تو هم كه عاشق حمام شدي و فقط تو حمام بازي ميكني و ميخندي.
2 و 8 خرداد تاريخهاشه.
بيرون رفتنهاهم كه سر جاشه و حسابي لذت ميبري.
الهي هميشه خوش باشي .اين ارزوي قلبيه منو باباييه.
اين مدت كلي عكس هم ازت انداختم كه سر فرصت ميذارمشون.
راستي خيلي خيلي خوشحالم از اينكه خاله شيرين و ساينا جون برگشتن و نظر گذاشتن .
واقعا خوشحالم و سر فرصت ميريم پيششون. از همين جا ميبوسيمتون شيرين جون و ساينا جون.