تيانا عمر مامان و باباتيانا عمر مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

تیانا عمر مامان و بابا

تیانا ،عید فطر ،اسباب کشی

دختر ماهم سلام عزیزم امروز 10 ماهه شدی و 10 ماهه که داریم از بودنت لذت میبریم. 10 ماهگیت مبارک ؛عشقم. امسال به خاطر وجود با برکتت نتونستم روزه بگیرم بخاطر همین اصلا از ماه رمضان امسال چیزی نفهمیدم. 5 شنبه 17 مرداد ماه تمام وسایلهامونو جمع کرده بودیم تا روز جمعه وسایلهامونو ببریم . شب اروم نبودی ،بردمت حمام .اما اب سردِِ سرد بود .داشتی خودتو میکشتی تا اب بازی کنی. با کتری اب گرم کردم تا  ابگرمکن گرم شه،ریختم توی تشت تا بازی کنی .یه کم بازی کردی اما گرمی اب تمام شد حوله گرفتم و چرخوندمت تا درجه ی اب بره بالا.انقده گریه کردی و اشک ریختی که ناچار شدم باز ببرمت توی تشت .بالاخره بازی کردی و حمام و شب هم راحت خوابیدی . جمعه 18 ...
20 مرداد 1392

سرگرمي هاي قند عسل

دختر نازم اينروزا درگير جمع كردن وسايل واسه اسباب كشي هستم كه تو يه لحظه ازم دور نميشي و مدام تو دست و پاي مني و داري خودت رو سرگرم ميكني. لباسهاتو شسته بودم و گذاشته بودم تا پهنشون كنم اما اينجوري سرگرم شدي:   كلمه ي بابا رو هم ياد گرفتي و مرتب ميگي بابّا اِدّ ِ   يعني بِدِه            با ريشه ي قالي هم خوب سرگرمي و بازي ميكني   واسه افطار ميخواستيم بريم خونه ي اقا جون گردنبند و دستبندتو چه جور ميكشيدي........... گردنبندتو نتونستي اما موفق شدي دستبند رو بيرون بياري مامان قربونت بره عزيزم كه گاهي اوقات حسابي كلافه اش ميكني و ب...
14 مرداد 1392

اتليه تيانا

سلام به وجودي كه زندگي رو بهت هديه ميده .اره عشقم تويي كه بهم زندگي و نفس ميدي 2 شنبه 7 مرداد 92 ساعت 5 بعد از ظهر نوبت اتليه داشتي اين اولين اتليه اي بود كه برديمت اتليه اختصاصي مادر و كودك واقع در بلوار چمران خ نيايش . فوق العاده شيك .با كارهاي تك. عزيزم تو 8 ماه و 18 روزه بودي.عكسها براي شهريور يا مهر اماده ميشن. ساعت 6:30 هم نوبت دكتر داشتي. اخه 2-3 روزي هست كه بيني ات گرفته و چكاپ هم نبرده بوديمت . وقتي خانوم دكتر ديدت چقدر ذوقت رو كرد و بر عكس هميشه راحت خوابيدي تا معاينه بشي . وزنت 7 كيلو و 850 گرم و قدت 71 سانتي متر شده بود . وزنت كمه و دكتر يه ازمايش ادرار تجويز كرد و احتمال داد به عفونت ادرار يه شربت تقويتي هم...
9 مرداد 1392

درگيري اينروزها

گل دخترم سلام عزيزم الان كه دارم برات مينويسم،ببين نشستي و داري بازي ميكني يه چرت كوتاه هم زدي تعجب ميكنم چرا تو بغلم نيستي اخه حسابي ماماني شدي و حتي بغل بابايي هم نميري .بيچاره من كه با چه بدبختي به كارها ميرسم . چند  روزي بود دنبال خونه ميگشتيم تا اينكه امروز موفق شديم يه خونه رو بپسنديم . تو اين مدت خيلي شيرينتر شدي و با هر اهنگي چه شاد و چه ملايم سريع ميرقصي ، از 2 روز پيش هم با اب دهانت بازي ميكني و دور دهانت رو پـر از تُف ميكني و يه ريز هم ميگي دَ دَ.  روي زانوهات هم ميتوني وايسي و برقصي. با پشت دستت هم ميزني روي دهانت و صدا در مياري و عشق ميكني . عاشق تاب هستي و وقتي ميخوام از تاب بيارمت پايين خودت...
4 مرداد 1392

دختر دوست داشتني من 9 ماهه شدي

سلام به نور چشمم دختر عزيزم  كه يه لحظه از مامانش غافل نميشه قربونت برم نميذاري بشينم پاي سيستم زود مينويسم و ميرم ورودت به  9 ماهگي مبارك زندگيم از 21 تير هم خودت 4 دست و پا ميري و به همه جاي خونه سر ميزني اينروزا ياد گرفتي و ميشيني .كلاغ پر بازي ميكني ،دستت و به نشونه خداحافظي تكون ميدي ،مرتب در حال رقصيدني . ذوق كردنت شده به صورت دايم در طول روز خوابت خيلي كمه و زود بيدار ميشي 2 شبه واست مسواك ميزنم موقع خواب و خيلي خوب استقبال ميكني. دستتو ميگيري به تخت و پشتي و سبد و روي زانوهات مي ايستي  و يا روي پاهات بلند ميشي اما به صورت خميده . افرين به دختر عزيزم. عاششق هلو هستي و خيلي دوست داري . تقريبا...
26 تير 1392

جوجه ي اواز خوان

سلام به دختر عزيزم كه نفس مامانشه قربونت برم كه يه لحظه هم بدون تو برام معنايي نداره، الهي كه هميشه سالم باشي و من با بودنت عشق كنم. 4 تير وقتي از خواب بيدار شدي بي حال بودي بهت كه دست زدم ديدم تب داري روي 39 بود متوجه كه شدم ديدم واسه دندون دومته برعكس كولر هم خراب بود و گرما هم كه نميشد طاقت اورد . اماده شديم و رفتيم خونه ي اقا جون .اونجا هم تبت ادامه داشت و نا اروم بودي و دوست داشتي همش بغل باشي گر چه اثار اين بغل كردن هنوز هم ادامه داره و يه لحظه غافل نميشي زندايي خيلي دوست داره و بغلت  ميكرد وسعي داشت  با پارچه ي خيس بدنت و خنك نگه داره. شب اومديم خونه و تا فردا ظهرش بهت ق...
13 تير 1392

يه دخمل ،يه زندگي

يه سلام خوشكل به يه دخمل خوشكلتر و مامان تر الهي كه من فدات بشم عزيزم فضاو هوا بي تو غير قابل تحمل شده ؛ اينو ميدوني؟؟؟؟؟؟؟؟ روز جمعه رفتيم خونه خاله سميه تا اش دندونت رو بپزيم تو و اناهل انقده اذيت كردين و اذيت شدين كه يادم رفت از تزيين ديگ عكس بندازم . انقده خوشمزه شده بود .جاي هر كسي كه دوست داره سبز دست خاله جون درد نكنه از وقتي كه بيدار ميشي بايد با هم باشيم تا شب كه ميخوايم بخوابيم اخه به خاطر دندونهات وابستگيهات و بهونه هات بيشتر شده. ايناهاش دندوناتو ببين : دندون شماره 1 ،پايين سمت راست هم جوونه زده نميذاري تا درست عكس بندازيم فورا ميخواي درب لنز رو بگيري. از 4 شنبه 29 ام ياد گرفتي و ميگي :دَ دَ او...
4 تير 1392

بازي وبلاگي

    فا طيما جون منو به اين بازي دعوت كرد و ازش ممنونم . بزرگترین ترس زندگیت؟   ترس از مرگ . اگر ٢٤ساعت نامرئی میشدی چکار میکردی؟ ميرفتم تا ببينم در نبود من چي ميگذره   . اگر غول چراغ جادو توانایی براورده کردن یک ارزو بین ٥ الی١٢ حرف رو داشته باشه.ان ارزو چیست؟ خونه بخريم     . از میان اسب.سگ.پلنگ.گربه.عقاب کدام را دوست داری؟ اسب . کارتون مورد علاقه کودکیت؟ با خانمان . در پختن چه غذایی تبحر نداری؟ دستپختم خوبه و همه چي رو خوب درست ميكنم . اولین واکنشت موقع عصبانیت؟ زير لب قُر مي...
28 خرداد 1392

اولين مرواريد و 8 ماهگيت مبارك

الهي كه من به قربون تو برم دختر نازم ديروز 7 ماه و 7 روزت بود كه موفق شدم ببرمت چكاپ. وزنت شده بود 7 كيلو 600 گرم و قدت هم 69 سانتي متر . نميدوني اينروزا چه بلايي شدي و چه كارايي انجام ميدي ،دوست دارم درسته قورتت بدم . خوش به حال من كه تو رو دارم،  دردونه. 25 خرداد ساعت 12:12 دقيقه توِ روروئك تو اشپز خونه داشتي بازي ميكردي و من داشتم غذا درست ميكردم كه موقع اب دادن بهت، متوجه شدم مرواريد شماره 1 سمت چپ پايين  جوونه زده و داره ميدرخشه انقده ذوق كردم و بوسيدمت تو هم كه عاشق بازي هستي فكر كردي دارم ميخورمت و ذوق ميكردي و بلند بلند ميخنديدي. سريع با بابايي تماس گرفتم و بابا هم خيلي خوشحال شد .طوريكه وقتي از ادا...
28 خرداد 1392

عكسهاي شاهكارهاي تيانا خانوم

قربونت برم از كارهايي كه ميكني عكس گذاشتم تا ببيني چقدر دلبري ............. درضمن امروز ياد  گرفتي كه با زبونت صداي بشكن در بياري ،ميشكني و سينه خيز ميري . انگشت شصت و اشاره اتو ميكني تو دهن و فوت ميكني ، انگار ميخواي سوت بزني.فدات بشم الهي. از ديروز بهت موز دادم و امروز هم بستني خوردي .نوش جان............. ادامه مطلب عكسهاتو ببين: چهار دست و پا شدنت   تيانا در حمام تيانا بعد از حمام با اردكي كه خيلي دوسش داره يه خواب عميق با صورت سرخ شده   تلاش براي خوردن برگ   بيدار شدن از خواب   قربون ژست با عينكت بشم   بازي با پستونك   بعد از حمام 13/3...
16 خرداد 1392