تيانا عمر مامان و باباتيانا عمر مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

تیانا عمر مامان و بابا

ايام عيد

نانازِ مامان سلام قربونت برم كه دار و ندارم شدي عزيزم. عيد امسال اينطور گذشت: فرشته كوچولوي من بسيار دختر اروم و دوست داشتني همراه با يه سرما خوردگي كوچولو كه تا هشتم عيد خوب شدو منو خوشحال كرد . عيد ديدنيمون امسال 3 نفره شد و هر جا ميرفتيم نقل مجلس بودي و واسه همه ميخنديدي.   اين سگ غزل بود و دوسش داشتي ببين از خودت بزرگتره اين بادكنك رو از خانه و كاشانه هديه گرفتي اينجا هم ميخواستيم بريم خونه اقا جون اينم تيانا و اقا جونش(باباييِ مامان)   واسه 13 بهدر از روز دوازدهم رفتيم باغ. خيلي بهمون خوش گذشت و تو عالي بودي. با تابت حسابي بازي كردي .اينم هلن دختر داي...
18 فروردين 1392

احوالات تيانا

دختر ناز نازيِ من سلام خدا رو شكر بهتري و فردا اخرين روز داروهاته. از شب 4 شنبه سوري يه سرما خوردگيِ كوچولو گرفتي و خوب شدي اما 3-4 روزه كه باز مريض شدي و داروهاتو تكرار كردم و تا فردا بهت ميدمشون. از روز اول عيد عمه فاطمه اينا اومدن تا با هم بريم كيش اما بخاطر تو نتونستيم بريم اخه هم تو اذيت ميشدي و هم من . تو خيابون هم كه ميرفتيم همش گريه ميكردي . روز چهارم عيد رفتيم بهشت گمشده اما انقدر سرد بود كه از زير پتو بيرون نياوردمت . اين 2 نفرهلن دختر دايي قاسم(سمت راست) و غزل دختر عمه فاطمه(سمت چپ) هستن     امسال عيدمون با وجود تو يه رنگِ سبز  به خودش گرفته و خونمون مثلِ بهشت ش...
11 فروردين 1392

تيانا و اولين نوروز

سپاس خداي را كه هر چه هست به خواست اوست. پاره ي تنِ مامان و بابا: اولين بهارت روبا سلامتي و تندرستي وسر زندگي  از خداي مهربون كه لياقتِ مادر بودن رو به من  بخشيد خواستارم. يك سال حست كردم ؛امسال لمست ميكنم و بر بدن كوچكت بوسه ميزنم و عشق ورزي ميكنم . اولين عيد نوروز 3 نفرمون مباااااااااااااااارك بخاطر تو عزيزم تا الان كه مسافرت نرفتيم و اولين ساليه كه سفره ي 7 سين پهن كردم . اخه تو اين 3 سالي كه ازدواج كرديم واسه عيد ميرفتيم مسافرت. اميدوارم سالم باشي و بابايي هم سايه اش از سرمون كم نشه. اينم سفره و تيانا خانم: اينم سبزي پلوو ماهي كه اولين باره درست كردم ...
1 فروردين 1392