تيانا عمر مامان و باباتيانا عمر مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

تیانا عمر مامان و بابا

واکسن 18 ماهگی

دوشنبه 21 اردیبهشت باز بردمت دکتر اخه داروها جواب ندادن وبعد از 5 روز مصرف انگار روز اول مریضیت بود. با تجویز و مصرف سری جدید داروهات و بعد از 3 روز مصرف بالاخره روز 5 شنبه خوب شدی.. امروز یکشنبه بردمت واسه واکسن. نوبت دوم بودیم .وضعیت رشدت بالاتر از خط منحنی بود و به گفته ی خانوم بهداشت؛عالی بودی . موقع تزریق واکسن ؛قلبم داشت کنده میشد اخه بابایی باهامون نبود .تو هم از صبح با گریه بیدار شدی. این بود که بیشتر استرس داشتم. تزریق واکسن تو دست و پا ؛بیشتر اشکتو در اورد. من که داشتم میمردم؛یه خانومه اومد کمکم. خیلی گریه کردی تا اینکه اومدیم خونه و دیگه یادت رفت . شروع کردی به بازی و رقصیدن. بعدشم یکسره تا 6 بع...
28 ارديبهشت 1393

فرشته ی 18 ماهه ی خانه ی ما

فرشته کوچولوی ناز من امروز 18 ماهه شدی مبارکه نازگلم 17 اُم ظهر از خواب بیدار شدی و شروع کردی به استفراغ کردن شب هم اسهال گرفتی . فرداش که بردمت دکتر ؛گفتن عفونت روده گرفتی. تا 5 روز باید دارو مصرف کنی. ایشالله زودتر خوب شی عزیزم. الان که دارم مینویسم داری روی تخت با بابایی بازی بپر بپر میکنی و با نهایت ذوق میخندی . قربون خنده های از ته دلت بشم. شیطونیهات 100 چندان شده و دلبریهات که اندازه نداره. اَت : قطع (قطع شدن تلفن) ایلام :الهام (اسممو صدا میکنی) بی : اِبی (بابا رو صدا میکنی) اَبس : اسب اَ بوی  : ای وای میزنی پشت دستت و روی لپت و میگی : بوش اَدِش : خرگوش نازی : ناز کردن ایشی : گ...
20 ارديبهشت 1393

بهار با تو

  با هلن داری ظلم به ببعی میکنی عاشق بره ای ؛انگار دنیا رو بهت میدن داری اش دوغ میخوری ساینا ،نوه ی خاله میترا امروز 3 ماهه شده. این عکسها مربوط به روز 5 شنبه و جمعه 29 و 30 فروردینماه توی باغ،روستای مالیچه ؛اطراف تیره باغه. که جایگزین 13 بدرمونه. خیلی بهت خوش گذشتو حسابی عشق کردی . بالاخره کلمه ی جی جا جی کشف شد و فقط به بابایی میگی یعنی منظورت باباست. دندان شماره 4 سمت راست و چپ پایینت یه کوچولو بیرون اومدن همینطور شماره 4 بالا سمت چپ و راست. مبارکت باشه قشنگم خیلی دلبری میکنی تا حدی که برات ضعف میکنم. خیلی دوست داری که تاتی کنی و خودت بری بدون اینکه دستت...
1 ارديبهشت 1393

دومین بهار،اولین سفر،هفدهمین ماهگرد

ناز دونه و یک دونه ی مامانی سلام الهی که من قربون لحظه به لحظه ی با تو بودنم بشم عید دوم و هفدهمین ماهگردت مبارک عسلم . نمیدونی خونمون از برکت وجودت چه با صفاست و چه نشاطی تو زندگیمونه. امسال دومین سالی بود که تحویل سال کنارمون بودی و تمام سفره هفت سین و بهم میریختی. دوم فروردین حرکت کردیم به سمت اهواز خونه ی اقا جونِ بابایی. بعدشم خونه ی دایی بابایی و اقوام دیگه .بندر دیلم و گناوه. تو سفر مریض شدی و عفونت و حساسیت و ابریزش بینی و چشم همراهیت میکردن تا اینکه رامهرمز بردیمت دکتر و داروی جدید خوردی تا روز دوازدهم. در طول سفر کنار جوجه ها ،مرغها، گاوها ،و گوسفند ها برات خیلی لذت بخش بود و هیچ ترسی نداشتی و راحت بازی میکردی ....
21 فروردين 1393

ماهگرد شانزدهم

شکلات مامانی سلام درگیری اینروزها به علت خونه تکونی و خرید عید باعث شده که کمتر بیام بنویسم فقط روی کابینتها مونده تا تمیزکنم تو هم تو این بریز و بپاشها خوب بازی کردی و به هم ریختی دیروز ماهگردت بود .مبارکه عزیز دلم دندان شماره 2 سمت راست پایینت هم در اومده دیگه داری بزرگ میشی. با لباسهای سبک و بهاری عشق میکنی توی خونه میگردی تقریبا همه کلمه ها رو با زبان شیرین خودت بیان میکنی.مثلا: خانه : آنه پتو : پتی لاک پشت :لاکی بیلیم : بریم مادر : مادرجون نیست : نیست تَخ : تخت تَبش : کفش نی نی : عروسک دست : دست پا : پا لیله : ژله پالیل : پاستیل تَش : کشک چوچو :چوب شور +*و.... کلمه های دیگه  که حضور...
21 اسفند 1392

مروارید هفتم رویت شد

سلام مونس مامانی دختر یکدونه ی من که با دنیا عوضش نمیکنم روز 25 بهمن مروارید شماره 2 سمت چپ پایین خودشو نشون داد این مروارید هفتمی هست که جوونه زده و بعد از اون مروارید شماره 2 سمت راست پایین داره خودشو نشون میده. مبارکت باشه عزیزم. جمعه 25 اُم دایی اومد خونمون بهمراه خانومش و هلن جون. ناهار رفتیم تخت جمشید . انقده بهت خوش گذشت . رفت و برگشت با ماشین دایی بودی و بغلم نمیومدی و با هلن بازی میکردی . جایی هم که رفتیم یه سگ بود که چند تا بچه داشت و با بابایی رفتی کنارشون و تند تند میگفتی  :هاپ   هاپ   هاپ       این...
1 اسفند 1392

ماهگردت مبارک عشقم

امروز اغاز ماهگرد  پانزدهمته خوشحالم از اینکه تو رو دارم و سلامت کنارمونی 15 امین ماهگردت مبارک نفسم قربونت برم الان که خوابی و دارم مینویسم تو خوابی و انگار دنیا خوابه. اخه وقتی بیداری انگار یه انفجار رخ میده و سر و صدا و شلوغکاریت تو فضا میپیچه. هنوز دندانی اضاف نکردی و تا دلت بخواد به کلمه هات اضاف کردی. اما انقدر واضح نیستند تا بتونم بنویسمشون اما منظورت رو میرسونی مثلا:  چخ  (چرخ)  ،لالی (لاکی ،لاک پشت) ؛   ما :(ماست ؛ماهی) ،پا :(کفش ) رفتی تو سبد لباسهات نشستی   وقتی میخواستم عکس  بگیرم قایم میشدی اینجا هم افتادی و داری تلاش میکنی بلند شی قربونت برم جوجه کو...
20 بهمن 1392