فرشته ی 18 ماهه ی خانه ی ما
فرشته کوچولوی ناز من امروز 18 ماهه شدی مبارکه نازگلم
17 اُم ظهر از خواب بیدار شدی و شروع کردی به استفراغ کردن
شب هم اسهال گرفتی .
فرداش که بردمت دکتر ؛گفتن عفونت روده گرفتی.
تا 5 روز باید دارو مصرف کنی.
ایشالله زودتر خوب شی عزیزم.
الان که دارم مینویسم داری روی تخت با بابایی بازی بپر بپر میکنی و
با نهایت ذوق میخندی .
قربون خنده های از ته دلت بشم.
شیطونیهات 100 چندان شده و دلبریهات که اندازه نداره.
اَت : قطع (قطع شدن تلفن)
ایلام :الهام (اسممو صدا میکنی)
بی : اِبی (بابا رو صدا میکنی)
اَبس : اسب
اَ بوی : ای وای
میزنی پشت دستت و روی لپت و میگی : بوش
اَدِش : خرگوش
نازی : ناز کردن
ایشی : گوشی
ناینا : ساینا
اله : خاله
دَجیس : نرگس
مَسا : مهسا
ایسن : سوسن
اَلَلی : الکی
صنلَ لی : صندلی
بَزّی : سبزی
ایجا : اینجا
واسه پی پی و جیش کردن اعلام میکنی که روی اَصی (قصری) بشینی
هر کسی رو میبینی میزینی.نمیدونم باهات چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لبهاتو به حالت بوس میگیری و تند تند بوسم میکنی.مخصوصا وقتایی که کار دارم .
کارتهای بَن بِن بُن رو کامل یاد گرفتی و تمرین میکنی
با یک مرتبه اموزش کامل یاد گرفتی.
رفتیم تخت جمشید ،سوار اسب شدی و از بعد از اون یاد گرفتی خودتو حرکت میدی مثل دویدن اسب..
از تک پله اتاق راحت بالا و پایین میشی .
تو حمام روی 4 پایه میشینی و حسابی بهت خوش میگذره
تن سالم و دل خوش ارزوی ابدی
منو بابایه