دومین بهار،اولین سفر،هفدهمین ماهگرد
ناز دونه و یک دونه ی مامانی سلام
الهی که من قربون لحظه به لحظه ی با تو بودنم بشم
عید دوم و هفدهمین ماهگردت مبارک عسلم .
نمیدونی خونمون از برکت وجودت چه با صفاست و چه نشاطی تو زندگیمونه.
امسال دومین سالی بود که تحویل سال کنارمون بودی و تمام سفره هفت سین و بهم میریختی.
دوم فروردین حرکت کردیم به سمت اهواز خونه ی اقا جونِ بابایی.
بعدشم خونه ی دایی بابایی و اقوام دیگه .بندر دیلم و گناوه.
تو سفر مریض شدی و عفونت و حساسیت و ابریزش بینی و چشم همراهیت میکردن
تا اینکه رامهرمز بردیمت دکتر و داروی جدید خوردی تا روز دوازدهم.
در طول سفر کنار جوجه ها ،مرغها، گاوها ،و گوسفند ها برات خیلی لذت بخش بود و هیچ ترسی
نداشتی و راحت بازی میکردی .در کنارش اب بازی هم عشقت بود .
خلاصه تو ماشین هم من اذیت بودم و هم تو .
اما هر چی بود تموم شد و برگشتیم خونمون.
دندانهای شماره 4 سمت راست و چپ پایین هم حسابی ورم کرده و اماده خودنمایی هستن.
حتی تو سفر 1 روز تب کردی.
اوضاع اینروزهات عالیه و حسابی بهت خوش میگذره.
خیلی راحت به خواسته هام میگی چشم و هر کاری که بهت بگم انجام میدی.
بیشترین کلمه ای که ورد زبونته :
جی جا جی ساخته ی خودته که فکر میکنم بیشتر به بابایی مربوط میشه.
عزی زی : عزیزم
بِشی : بشین
میسی : مرسی
باش : باشه
هجیج : هویج
مانی : ماهی
لا لا : جارو برقی
امروز هم ماهگردت بود که رفتیم خونه ی اقاجون و حسابی با اقا جون بازی کردی
و بهت خوش گذشت اما با مادر جون نمیسازی.بیچاره انقدر که بهت محبت میکنه.......
الهی همیشه تنت سالم باشه و لبت خندون و دلت خوش
ارزویی جز این ندارم نفسم.
ادامه ی مطلب عکسها رو ببینیم:
اقا جون و مادر جون و تیانا
خونه ی اقا جون
تیانا و مونا
کوه ِ اتش
مونا ؛تیانا ؛ملیسا
سنگ پرتاب میکردی توی اب
داری کـُنار میخوری
تو ماشین خوابیدی
کنار ساحل؛بندر امام حسن
داری سوسیس میخوری
تا این حد عاشق ماستی
داری کمکم باقاله تمیز میکنی
واسه نی نی مسواک میزنی