ني نيم دخمله
الان بيشتر از هر وقته ديگه ميخوام قربونت برم .ميدوني چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه تو 9 هفته كه بودي ديدمت .اون موقع خيلي كوچمولو بودي
امروز و الان كه تو 21 هفته و 5 روز داري ماماني سونو شد و از چشم انتظاري در اومد و خيال اطرافيا راحت شد.تو دخملي عزيزم
بله خانوم خانوما :امروز خاله جميله جون زحمت كشيد و رفت واسمون نوبت گرفت .(دكتر ويولت اديب)
تا بابايي از سر كار اومد ناهار خورديم و رفتيم تا سونو بشم .واسه ساعت 9 شب نوبتمون داد .
تا رفتم تو اتاق سونو چشمم افتاد به مانيتوري كه دقيقا روبروم بود و ميتونستم از توي اون تو عزيزمو ببينم.
نميدوني چه حالي داشتم ضربان قلبم رو 1000 ميزد .از استرس يا خوشحالي بود نميدونم .
بالاخره سونو شروع شدو چشمم به جمالت روشن .
قربونت برم انقده ناز بودي و شيطون كه يه جا بند نميشدي از اينطرف به اونطرف من ميديدمت و ذوق مرگ شده بودم كه تا الانم هنوز ادامه داره .
تك تك و جزء به جزء هيكلتو خانوم دكتر بهم نشون داد .
الهي كه قربون ذره به ذره وجودت بشم .
خدا رو نميدونم به چه اندازه و با چه زبوني شكر كنم فقط ميتونم بگم خدايا شكرت كه بهم ني ني سالم دادي و ازش ميخوام انقدر بهم لياقت بده تا بتونم صالح تربيتت كنم .
هنوز 18 هفته ديگه بايد انتظار بكشم تا بتونم تو بغل بگيرمت .وايكه اون لحظه كي ميرسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ماماني تو اين سن 430 گرم وزن داري ،يعني اين همه واست زحمت كشيدم تازه انقدري .
البته خدا رو شكر نرماله و جاي هيچ نگراني نيست .
دوست دارم دخمل نازم .
ديگه بايد دنبال يه اسم تك و جديد باشم.
از دوستاي عزيزم هم كمك ميخوام اگه پيشنهادي دارن مطرح كنن.
اسم من كه الهامه و اسم بابايي هم ابراهيم.
البته اسمي كه ميخوايم ؛كاملا ايرني باشه (عربي نباشه؛ شوهرم 100% مخالف با اسم عربيه)
راستي عزيز دلم از خانوم دكتر سي دي سونو رو گرفتم و تا اومدم خونه باز گذاشتم نگاه كردم .گرفتمش تا خودت هم از ني ني بودنت فيلم داشته باشي و مثل من بذاري و ذوق كني عسل مامان .
عكسهاي سونو هم سر فرصت ميذارمشون .