یکسالگیت مبارک فرشته کوچولو
خدا رو شکر که بدون هیچ دغدغه ای یکساله که
یکی از فرشته های ناز و کوچولوشو به ما هدیه داده.
اولین جشن تولدت 2 روز قبل از تاسوعا و عاشورا بود.
بنا تکلیف شدن ما از یه طرف و احترام به محرم هم از طرف دیگه
سبب شد که یه مهمونی با حضور اقا جون و مادر جون ،دایی قاسم،
خاله نرگس و خاله سمیه ترتیب بدیم .اونم بدون هیچ برنامه ریزی قبلی.
البته 16/8/92 عصر رفتیم اتلیه انار و به مناسبت تولدت عکس انداختی.
مهمونی هم از ساعت 7 تا 9 شب بیشتر نبود.صرفا به خاطر اینکه تنها نباشی .
تو این یکسال خوبیها و بدیها زیاد بودن اما خدا رو شکر که تو هستی و وجودت تمام خاطره ها و
لحظه های بد رو از بین میبره.
از اول اذر ماه تونستی عرض قالی 9 متری رو به تنهایی راه بری.
از اون به بعد هم خودت لذت میبری و سریع می ایستی تا راه بری.
لالایی میگی تا جایی که منم خوابم میبره.
لی لی حوضک ؛سجده کردن؛ سینه زدن ؛دالی موشه کردن ؛سرگرمیهای جدیدته.
پارمیدا دختر خاله نرگس
اقا جون و مادر جون
اناهل دختر خاله سمیه
دوچرخه هدیه خاله سمیه و عروسک هدیه خاله نرگس
اقا جون و دایی هم پول بهت دادن
منو بابا هم النگوی ناقابل
اون شب وقتی مادر از کربلا اومده بود اناهل روی پای من خوابیده بود
تو اومدی و لالایی گفتی و بعدش چنان زدی تو صورتش که نفسش رفت.
اینم دوستی خاله خرسه.
بعد از رفتن مهمانها
انشالله 120 سالگیتو جشن بگیریم.البته با شکوه ،نه مثل این جشنت یه دفعه ای و بدون برنامه ریزی.
وقتی به اضافه خدا باشی
میتوانی منهای هر چیزی زندگی کنی
در پناهش باشی