ايام عيد
نانازِ مامان سلام
قربونت برم كه دار و ندارم شدي عزيزم.
عيد امسال اينطور گذشت:
فرشته كوچولوي من بسيار دختر اروم و دوست داشتني همراه با يه سرما خوردگي كوچولو كه تا هشتم عيد خوب شدو منو خوشحال كرد .
عيد ديدنيمون امسال 3 نفره شد و هر جا ميرفتيم نقل مجلس بودي و واسه همه ميخنديدي.
اين سگ غزل بود و دوسش داشتي ببين از خودت بزرگتره
اين بادكنك رو از خانه و كاشانه هديه گرفتي
اينجا هم ميخواستيم بريم خونه اقا جون
اينم تيانا و اقا جونش(باباييِ مامان)
واسه 13 بهدر از روز دوازدهم رفتيم باغ. خيلي بهمون خوش گذشت و تو عالي بودي.
با تابت حسابي بازي كردي .اينم هلن دختر دايي قاسم
خيلي دوست داره و ميگه كه تو عمرشي
شب دوازدهم كنار اتيش بغل دايي بودي
تو تاب چه ذوقي ميكردي
ببين واسه 13 به در صورتت سوخته
قربون نگاهت بشم
بالاخره تاپ و شورت پوشيدي
واي كه چه خواب نازي رفتي
با سرشيشه درگيري تا لثه تو اروم كني
بعد از خستگي 13 بدر خوابيدي
اينم اناهل دختر خاله سميه
77 روز با هم اختلاف داريد و تو بزرگتري
الهي هميشه برام بموني دختر قشنگم و من با عشق تو زندگي كنم.
دوست دارم نفسم