افتادي به حرف
15/12/91 ماماني واسه اولين بار با هزار ترس و لرز و با حضور مادر جون تيانا جونشو حمام داد .
و به اين نتيجه رسيد كه هنوز خودش به تنهايي نميتونه از عهده ي اين كار بربياد.
در ضمن ساعت 12 شب بود كه گل قشنگ من يه 3-4 تا سينه خيز رفت.
مباركههههههههههه قربونت برم.
ديشب 14/12/91 هم رفتيم هايپر استار واسه خريد كه شما انقدر ذوق محيط اونجا رو ميكردي...............
و مثل ستاره ميدرخشيدي ؛طوريكه همه ذوقت رو ميكردن و شما هم افتاده بودي به حرف زدن .
يه بسته بزرگ پوشك جامپر هم نصيبت شد كه واسه
1 ماه ديگه كه بزرگتر شدي واست استفاده اش ميكنم.
.اولين مرتبه است كه اينو واست گرفتيم .اميدوارم دوست داشته باشي عمرم .
هر چه داريم از انِ توست و تو همه چيزِِ برايِ ما
پس بمااااااااان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی