بدون عنوان
سلام يكي يه دونه گل گلخونه.يه دو روزي كه نبودم مادر كسالت داشت من و تو رفتيم تا از مادر مراقبت كنيم .
امروز خدا رو شكر مادر بهتر شد و بابايي جونت اومد دنبالمون و اوردمون خونه .از اونجا كه بابايي امتحاناش شروع شده و همش سرش تو كتابه من خيلي حوصلم سر ميره و كلافه ميشم .اگه تو بودي هيچ غصه اي نداشتم و بابايي رو با كتابهاش تنها ميذاشتيم و با هم خوش بوديم .به اين چيزها كه فكر ميكنم دلم بيشتر برات تنگ ميشه .
عااااااااااااااااااااشقتم دردونه .اگه بودي از شيرينكاريهات مينوشتم اما حالا مونسمي و باهات حرف ميزنم و درد دل ميكنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی