تيانا عمر مامان و باباتيانا عمر مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تیانا عمر مامان و بابا

تنوع روزمره ی تیانا

1392/6/16 11:49
نویسنده : مامان الهام
524 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامانی قربونت برم که نمیدونم بگم  به چه اندازه دوست دارم ،انقده شیرین شدی که حد و مرز نداره

شیطونیهات که بیش از حدِ مجازه.

92/6/6

عصرش رفتیم واسه تایید عکسهات که برن واسه چاپ .عزیزم انقده ذوقشون رو کردی و پرسنل اتلیه هم ذوق تو رو .بعد از اتلیه رفتیم مجتمع زیتون و تو اولین شهر بازیت رو تجربه کردی .

مات و مبهوت به همه چیز نگاه میکردی و فقط ذوق ادمها رو داشتی.

 

 

بعد رفتیم طبقه ی پایین و این ساپورت رو واست خریدیم

البته اینجا میخواستیم بریم خونه ی خاله سمیه

 

92/6/13

ساعت 8 شب رفتیم اتلیه واسه تحویل عکسهات .تو این روز خیلی بیحال بودی و تقریبا تمام روز رو خواب بودی .و توی راه هم تماما لج تابت رو داشتی .اخه به تابت خیلی وابسته شدی و همش میگی تا تا.

اینم عکسهای اتلیه جیگر گوشه ی خودم:

 

بعد از اتلیه رفتیم خلیج فارس و ایران لند و شهربازی .اما متاسفانه دوربین رو نبرده بودیم.

92/6/14

شب توی پارک بودیم که اولین مرتبه خاله صدف رو بوسیدی و بعد از اون همه رو.دوچرخه سواری هم کردی.

92/6/15

میخواستیم بریم عقد مهدی پسر عموم که بازم طبق معمول اول تا تا .

 

92/6/14

اولین کوتاهی موهات رو خاله سوسن خونه ی مادر جون واست انجام داد.مبارکت باشه

اولین مرتبه با چنگال داری هلو میخوری

لباس بابا رو بیرون اوردی و بازی میکنی

خودت ایستادی

روزت مبارک دختر نازم.

92/6/16

همیشه جاویدان بمان تا با بودنت زندگی کنم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

عمه ی آتنا
16 شهریور 92 11:53
دختران فرشتگانی هستند از آسمان

برای پر کردن قلب ها با عشق بی پایان...

تیانا کوچولو روزت مبارک


ممنون عمه ی اتنا جون
الهام (مامان امير حسين)
16 شهریور 92 14:07
ای همه آسمان شده ، خیره‌ به هر نگاه تو
چشم رضا ستاره شد ، مانده کنارِ ماه تو
لشگرِ حوریان ببین ، برگِ خزانِ مقدمت
آمده‌ تا که بال خود ، فرش کند به راه تو

روزت مبارك دخترم


ممنون خاله جون
زهرا (مامان طه )
18 شهریور 92 14:05
روزت مبارک تیانا جونم عکساش خ قشنگن بروزم گلم
مامان ساینا
20 شهریور 92 10:38
سلام سلام صدتا سلاااااااااااااااااام خوبین خوشین؟؟؟؟ اول ازهمه روزت مباااااااااااااااااارک عقشم (ببخشید دیر شد)
مامان ساینا
20 شهریور 92 10:39
وااااااااااااااااااااااای الهامجون عکسای آتلیه عااااااااااااااااااااالی شدن خیلی قشنگن دستت درد نکنه الهی من فدات شم خوشکل خووووووووووووودمی عمری نفسی به خدا
مامان ساینا
20 شهریور 92 10:41
عزیز دلم قربونت برم ایشالله همیشه شاد باشی همیشه در حال گردشو شادی شهربازی خوش گذشت خاله؟؟خداروشکر که بهت خوش گذشته مرسی از مامان الهام و بابایی که برا دخملمون کلیییییییییییییی وقت میزارن تا شاد باشه الهی فداش شم من ایشالله همیشه خنده رو لبات باشه عروسکم
مامان ساینا
20 شهریور 92 10:42
الهی من فدای دستای کوچولوت شم فرشته که اینجوری با قرو عشوه نگال دست گرفتی و هلو میخوری بخووووووووووووووووووووور نووووووووووووووووووووووش جووووووووووووووووووووونت گوشت شه به تنت ایشالله
مامان ساینا
20 شهریور 92 10:43
دلم میخواد بغلت کنم محکم فشارت بدم