تنوع روزمره ی تیانا
عزیز دل مامانی قربونت برم که نمیدونم بگم به چه اندازه دوست دارم ،انقده شیرین شدی که حد و مرز نداره
شیطونیهات که بیش از حدِ مجازه.
92/6/6
عصرش رفتیم واسه تایید عکسهات که برن واسه چاپ .عزیزم انقده ذوقشون رو کردی و پرسنل اتلیه هم ذوق تو رو .بعد از اتلیه رفتیم مجتمع زیتون و تو اولین شهر بازیت رو تجربه کردی .
مات و مبهوت به همه چیز نگاه میکردی و فقط ذوق ادمها رو داشتی.
بعد رفتیم طبقه ی پایین و این ساپورت رو واست خریدیم
البته اینجا میخواستیم بریم خونه ی خاله سمیه
92/6/13
ساعت 8 شب رفتیم اتلیه واسه تحویل عکسهات .تو این روز خیلی بیحال بودی و تقریبا تمام روز رو خواب بودی .و توی راه هم تماما لج تابت رو داشتی .اخه به تابت خیلی وابسته شدی و همش میگی تا تا.
اینم عکسهای اتلیه جیگر گوشه ی خودم:
بعد از اتلیه رفتیم خلیج فارس و ایران لند و شهربازی .اما متاسفانه دوربین رو نبرده بودیم.
92/6/14
شب توی پارک بودیم که اولین مرتبه خاله صدف رو بوسیدی و بعد از اون همه رو.دوچرخه سواری هم کردی.
92/6/15
میخواستیم بریم عقد مهدی پسر عموم که بازم طبق معمول اول تا تا .
92/6/14
اولین کوتاهی موهات رو خاله سوسن خونه ی مادر جون واست انجام داد.مبارکت باشه
اولین مرتبه با چنگال داری هلو میخوری
لباس بابا رو بیرون اوردی و بازی میکنی
خودت ایستادی
روزت مبارک دختر نازم.
92/6/16
همیشه جاویدان بمان تا با بودنت زندگی کنم.