اغاز 5 ماهگي با واكسن
مبارك مبارك 5 ماهگيت مبارك
عمر من امروز پا گذاشتي تو 5 ماهگي و 5 ماهه كه به ما يه حال و هواي ديگه رو بخشيدي
روز به روز بزرگتر ،عسلتر شيرين تر باهوش تر و دلبرتر ميشي.
دورت بگردم بهار من
امروز نوبت واكسن 4 ماهگيت بود با دلهره و ترس بيدار شدم
و قطره استامينوفن بهت دادم و امادت كردم تا بابايي بياد ببردمون.
رفتيم و 1 ساعتي انتظار كشيديم و تو هم مي مي خوردي و خوابيدي .
وقتي صدامون كردن بيدار شدي و شروع كردي به خنديدن.
وزنت 6 كيلو 700 گرم
قدّت: 62 سانتي متر و
دور سرت هم 40 سانتي متر
كه مسؤل بهداشت لبخند رضايت بخشي زد .
وقتي نوبت واكسنت شد و خوابوندمت روي تخت شروع كردي به گريه كردن .
اخه اصولا دوست نداري وقتي كه بيداري ؛بخوابونمت روي زمين.
من كه نتونستم وايسم از يه مدديار خواستم بياد پاتو بگيره كه يه دفعه جيغت بلند شد .
الهي بميرم مگه اروم ميشدي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با هزار بدبختي بعد از يه ربع ساعتي اروم شدي و بابا اومد دنبالمون و برگشتيم خونه .
بازم يه 10 دقيقه گريه كردي تا خوابيدي.
اما دردت كمتر شده و الان هم خوابي .
اعصابم خيلي واست خورده اما به سلامتيت كه فكر ميكنم ارومتر ميشم.
قربونت برم عزيزم.هميشه سالم وتندرست كنارمون بمون