تیانا و مریضی

یه سلام قلنبه به دختر یکی یه دونه ی خودم .حدودا 1 ماهی هست که ننوشتم.حالا دلیلشو میگم:

 اول از همه 12 ماهگیت مبارک قربونت برم .وزنت شده 9 کیلو که جای خوشحالی داره.

مروارید ششمت 4 مهر خودشو نشون داد .شماره 2 سمت راست ،ردیف بالا .7 مهر خاله جمیله اومد خونمون و تو خیی با تِدی (هاپوشون) بازی کردی .از فرداش تو مریض شدی .1 هفته ای طول کشید تا خوب شی .3-4 روزخوب بودی دوباره بعد از حمام مریض شدی.بازم دارو نخوردنت و دوام مریضی. از دیروز 2 ابان هم دوباره تب کردی و باز امپول خوردی اما خیلی گریه کردی بمیرم واست مامانی.وقتی هم مریضی انقدر بهونه گیری میکنی که دیوونه میشم .اینم دلیلش که تو این مدت تماما مریض بودی و بهم فرصت نمیدادی.

البته بدون هنر هم نموندی و این کارهارو هم یاد گرفتی :

میتونی بایستی؛عکس اقا جون رو میشناسی و بهش اشاره میکنی ،گوشی بابا رو خاموش میکنی،با گوشیِ مامان عکسهاتو میاری و گاهی حذفشون میکنی.به طور خوشمزه ای با زبون خودت صحبت میکنی،

میتونی بایستی و گاها 2 تا قدم برداری.رورويکت رو هل میدی و میبری جلو .کشو ها رو باز و بسته میکنی.کلاغ پر بازی میکنی و لبهاتو ماهی میکنی و لوس میشی.

دکمه ی لباسشویی رو به خاطر اهنگش دوست داری و مرتب فشار میدی .وامیستی و فندک گاز رو میزنی و لامپش رو روشن و خاموش میکنی و...

موهاتو گوشها و چشمهاتو یاد گرفتی و بهم نشون میدی.جلو اینه میری و انقده ذوق خودت رو میکنی و میخندی .

به فرهنگ لغتت هم اضافه کردی:

می یعنی برای من وقتی چیزی میخوای

ابّی وقتی اب میخوای

می می وقتی می می میخوای.

اوف وقتی اطو رو میبینی (بوو)

بیم یعنی بریم بیرون

جی جی وقتی جوجو میبینی میگی.

17 مهر رفتیم واست خرید کردیم و بعدش هم رفتیم شهر بازی زیتون.

بیشتر از سری قبل بازی و ذوق کردی .

28 مهر تولد دایی قاسم بود و واسه اولین مرتبه پیتزا خوردی و خیلی دوست داشتی .

دیگه چیزی یادم نمیاد .

همیشه زنده باشی و سلامت گل قشنگم.

سر فرصت یه عالمه  عکس میذارم.