اين چند روز
تياناي ناز من سلام
قربونت برم كه بهم فرصت نميدي تا برات بنويسم.
13 ارديبهشت با اصرار خاله ميترا رفتيم خونشون .
نميدوني تو چقدر بلا شده بودي .بغل من كه نميومدي و با زهرا
و خاله بيشتر از من بازي ميكردي.رفتيم مجتمع نگين خريد كنيم
اما بغل خودم نبودي .فروشنده ها بغلت كردن و بردنت وقتي ميگفتم
بيا بغلم قايم ميشدي و نميومدي
.كلي طرفدار پيدا كردي
يكشنبه صبح وقتي ميخواستيم از خونشون بريم زهرا گريه ميكرد
(زهرا دوم دبيرستان و نامز داره)ببين تا چه حد تاثير گذاشته بودي.
خونه خاله دوباره بازي با لبهات يادت اومده بود و مرتب تكرار ميكردي.
يكشنبه هم رفتيم خونه خاله جميله ،باز هم تي تي نگو بلا بگو
شوهر خاله جميله خيلي دوست داره اما تا از اداره برگشت و ذوقت رو ميكرد گريه ميكردي
تا بعد از ظهر اينجوري بودي اما بعدش برگشتي به خنده و بازي.
2 شنبه صبح خونه خاله بردمت حمام،اين مرتبه سوّمه كه خودم حمامت دادم
عصر بابايي اومد دنبالمون تا بريم خونه خودمون
با بابايي كلي بازي كردي و اول رفتيم خانه و كاشانه بعدش خونه.
امروز 19 ارديبهشته و تونستي بدون كمك سينه خيز بري .
رو دستها و پاهات هم بلند ميشي تا 4 دست و پا بري اما هنوز نميتوني.
توي روروِِئكت هم ميري و بازي ميكني.
ديروز شبكه گلستان داشت برنامه هاي قديمي رو
بهمراه اهنگهاشون پخش ميكرد يكدفعه اهنگ گنجشك لالا رو پخش كرد
.تو هم يه نگاه بمن و يه نگاه به تلويزيون مينداختي و ميخنديدي
و فكر ميكردي كه وقت خوابه و بايد بخوابي،
اخه شبها با اين لالايي خوابت ميبره.
وقتي با بابايي بازي ميكردي
بازي توي روروِِيك
اينم هندونه خورونت نوش جان
انقده دوست داشتي
اماده شديم بريم خانه و كاشانه
اينم شيشه ي اجاق گاز كه ديروز خودتو ديده بودي و ذوق ميكردي.
عزيييييييييزميييييييييييييييي