تيانا عمر مامان و باباتيانا عمر مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

تیانا عمر مامان و بابا

اولينها

1393/5/7 2:04
نویسنده : مامان الهام
571 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان فدات شم که چقده ماهي،قران نگهدارت باشه ،رفتارت مثل بچه هاي سه ساله است ،درک و فهمت ،رفتارت ،شعورت ،همه چيزت عاليه .منکه خدارو روزي هزار مرتبه شکر ميکنم.اولين جمله اي که گفتي اين بود :مامان بيا.که سوم مردادماه ،شب رفته بودي رو تخت صدام ميکردي تا بيام بهت مي مي بدم بخوابي،اخه هنوز بدون مي مي نخوابيدي. امروز هم برا اولين بار خودت با لوگوهات داشتي مثلا ماشين درست ميکردي.تا ميخوام نماز بخونم سريعچادرتو مياري و با جانماز خودت شروع ميکني ،نماز ميخوني،زير لب هم يه چيزايي زمزمه ميکني.قربونت برم.چهارم مردادهم رفتيم اتليه دو تا عکس گرفتي که خيلي ناز شدن،که درست :يکسال و هشت ماه و نيم داشتي.بعدش رفتيم مجتمع خليج فارس خريد کرديم.بابا واست ماشين کرايه کرد اما بزور ازش پياده شدي.جديدا به توپ ميگي: پيپا.کالسکه تو حرکت ميدي و تند تند ميگي دور ،و دور ميزني.خيلي بابايي شدي ،بيچاره بابا تا لباساشو ميپوشه سريع ميري دستاتو باز ميکني و ميگي : بلل.يعني بايد بغلت کنه و ببردت.

.کلمات کوچک و بزرگ و عمو،ففوتر: کبوتر رو هم ياد گرفتي ،وقتي چيزي ميخوري که تمام ميشه ،ميگي: نتوم شد.چيزي رو که ميخواي بهمون نشون بدي ،تند تند ميگي اينا اينا اينا.به حميد هم ميگي : همين.

 

 

،رقصت هم پيشرفت کرده ،با ناز و ادا ميرقصي.گوشي تلفنو برميداري و مثلا به همه زنگ ميزني ،پادا،دجيس ،خاله،

همچنان از گرفتن عکس بدت مياد و کيفيت کار منو مياري پايين.

 

اين النگوتو اول مرداد ماه واست خريديم ،سادهه.

تا چرخ روزگار ميچرخد ،من همچون پروانه دورت ميگردم.

 

 

 

 

پسندها (7)

نظرات (2)

ابجي جونش
18 مرداد 93 15:43
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي خدا چه نازي تو
مامانی امیرحسین جونی
19 مرداد 93 22:06
چه موهای خوشگلی چقدم لباسش بهش میاد حسابی جینگیل کردی خودتو